الوین ( elvin )الوین ( elvin )، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

دل نوشته هایی برای پسر عزیزمان الوین

نی نی تو دلم

بعد مدتها دوباره دلم خواست به این وبلاگ سر بزنم، اما با خودم میگم تا نی نی نیاد چیزی نمینویسم ، اما یه جورایی به دلم افتاده که همین ماه و تو اولین اقدام نی نی میاد تو دلمو من و بابایی رو خوشحال میکنه پس به امید روزی که نی نی بیاد.
21 مرداد 1391

سقط اول

منو بابايي در 13 اسفند 89 عقد و در 29 مهر ۹۰باهم ازدواج كرديم و تصميم گرفتيم كه به اين زودي ها به فكر ني ني نباشيم ، تو اين مدت زندگي خوبي خوشي داشتم الانم هم داريم، يه روز كنار هم نباشيم دق ميكنيم. حالا بعد مدتها خواستيم كه ني ني كنارمون باشه و براي همين ازمهر ماه رفتيم دكتر زنان تا آزمايشات مربوطه را انجام بديم البته من .و بعد چند ماه پروژ داشته باشيم .اولين پروژه مربوط به دي ماه بود و دومين پروژه بهمن ماه بود كه با موفقيت انجام شد. اون روز وقتي منو وبابايي فهميديم كه يه ني ني تو راهه از خوشحالي نمي دونستيم چيكار كنيم اما اين خوشخالي ما چند روزي طول نكشيد و بعد چند روز سقط شد . من كه خودمو در اين باره خيلي مقصر ميديدم چون همش تقصير من بو...
16 اسفند 1390

بدون عنوان

امروز 16 اسفند بابایی رفته ماموریت .من تو خونه موندم. ای خدا ازت میخوام که بهم صبر بدی و هر اتفاقی که افتاده فراموش کنم.اما سقط قبلی بد جوری عذابم میده و همش خودمو سرزنش میکنم و همش گریه گریه ......  
16 اسفند 1390