الوین ( elvin )الوین ( elvin )، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره

دل نوشته هایی برای پسر عزیزمان الوین

برای پسرم الوین

1394/3/3 13:18
نویسنده : پینار
1,845 بازدید
اشتراک گذاری

من برای پسرم از این کارت‌های آموزش لغات فارسی و انگلیسی نمی‌خرم. از دو سالگی مغزش را با یک مشت فکر مزخرف مثل “یاد نگرفتن لغات فلان مبحث” درگیر نمی‌کنم. پسرم را می‌برم پارک. می‌گذارم آزادانه بدود. حتی گاهی زمین بخورد. می‌گذارم پسرم با بچه‌های همسن خودش گرگم به هوا بازی کند. می‌گذارم بهترین تفریحش وقت‌هایی که می‌رویم پیک نیک گل بازی باشد نه پز دادن سطح زبان انگلیسی به پسر عموهایش. من برای پسرم خمیر بازی می‌خرم. بعضی وقت‌ها می‌گذارم دکتر بشود و با چوب بستنی‌اش معاینه‌ام کند. من میگذارم پسرم خلبان بشود و با هواپیمایش بازی کند. اما برایش از این کارت‌های آموزش بچه‌های دو ساله نمی‌خرم!

پسرم که بزرگ تر بشود می‌گذارمش کلاس نقاشی. کلاس موسیقی.کلاس شنا,کلاس ژیمناستیک. پسرم را برای ۱۵ گرفتن در دیکته‌ای که کلا هشت تا کلمه است دعوا نمی‌کنم. بخاطر ننوشتن مشق‌هایش سرش داد نمی‌زنم و هیچ وقت خریدن ماشین را جایزه بیست گرفتنش قرار نمی‌دهم. با معلمی که بخواهد درس نخواندن پسرم را مایه خجالت بداند برخورد می‌کنم.

 

من می‌گذارم تو خونه با پیچ گوشتی پیچ های سه چرخه اش رو باز و بسته کند,عکس گرفتن با دوربین خودم را ممنوع نمی‌کنم. همیشه لباس‌های رنگی می‌دوزم برایش و بهش یاد آوری می‌کنم که رسالت بزرگی در شاد کردن دل مردم دارد. من پسرم را برای انتخاب رشته دبیرستانش پیش مشاور نمی‌برم. بهش زمان کنکور را یادآوری نمی‌کنم. تعداد تست‌هایش را نمی‌شمارم و می‌گذارم آن راهی را برود که از ته ته ته دلش دوست دارد.

برای پسرم و دوست‌هایش مهمانی‌های کوچک خودمانی می‌گیرم. با دوست‌هایش دوست می‌شوم. رفت و آمد با قشر خاصی از افراد یا جنس خاصی از آدم‌ها را قدغن نمی‌کنم. رابطه با جنس مخالف را طوری بهش می‌فهمانم که خودش بتواند تصمیم درست را بگیرد.

من می‌دانم که پسرم شاید نابغه بزرگی نشود. شاید دانشجوی نمونه‌ای نباشد. شاید حتی دانش آموز درس خوانی هم نباشد اما بی شک انسان بزرگی خواهد شد. پسرم کسی می‌شود که قدر رنگ‌ها را می‌داند. ارزش بوها را می‌داند. و تک تک ثانیه‌هایی که چیزهای ریز زندگی را می‌بیند از خودش، وجودش، تک تک سلول‌های بدنش، از من و پدرش، از مردم کشورش و از خدای خودش راضی است.

پسرم کسی می‌شود که دیدنش حس خوبی به بقیه می‌دهد. پسرم کارهای بزرگی برای آدم‌ها می‌کند. و از همه مهم تر یادش نمی‌رود که با لبخند کوچکش روز آدم‌های غمزده عصبی از همه جا نا امید از همه شاکی را عوض کند.

پسر من با تک تک ذره‌های وجودش “پسر من بودن” را داد می‌زند و من به جای همه درس‌هایی که خوانده‌ام، به جای همه تست‌هایی که زده‌ام، به جای همه مقاله‌هایی که نوشته‌ام، فقط برای تربیت کردن همچین پسری خودم را تحسین می‌کنم…

پسندها (2)

نظرات (0)