بدون عنوان
سلام عزیز دل مامانی
این چند وقت سرم شلوغ بود نمیتونستم بیام و مطالب بنویسم
آخه هفته پیش درد شدیدی داشتم و اورژانسی با بابایی نصف شب رفیتم بیمارستان
اما خدا رو شکر همه چیز خوب و بهم سرم بستن و بعد 3 ساعت اومدیم خونه .
این هفته هم چند روزی خونه ننه بودم اونجا داشتن لحاف و تشکت رو آماده میکردن
وای خیلی ناز شده بود همش دلم میخواد تو رو رو همون تشک ببینم .
دکتر هم رفتم اونجا هم قلب نازت خیلی خوب و دقیق میزد دکی برام آزمایش پروتین نوشت همه چیز نرمال بود .
آروین جون مامانی این روزا تکونات واقعا بهم آرامش میده میخوام خوب اونجا بمونی و و تپل و مپل شی .همه فکر و خیالم تویی
همه جا به تو فکر میکنم. به روزی که بیای تو بغلم و نازت کنم بوست کنم
واقعا دیگه احساس میکنم شکمم برات خیلی تنگ شده آخه خودتو محکم میکوبی و میخوای بیای بیرون .
عزیز دلم میبوسمتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت