الوین ( elvin )الوین ( elvin )، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

دل نوشته هایی برای پسر عزیزمان الوین

ختنه الوین

1392/4/10 20:48
نویسنده : پینار
512 بازدید
اشتراک گذاری

٣ تیر ماه نیمه شعبان بود و همون روز با بابایی تصمیم گرفتیم که اون روز ختنه ات کنیم برا همین با دکترت تماس گرفتیم و گفت بین ساعت 5-7 مطب هستم اول از ختنه رفتیم خونه ننه ( مامان من ) تا اونو هم با خود به مطب ببریم سه تایی البته با تو میشه چهار تایی به مطب رفتیم همش نگران جیغ و داد زدنات بودم میدونستم که موقع امپول جیغ میزنی همین که امپولو زدن شروع کردی به گریه کردن دلم برات سوخت بعد بهت یکم شیر دادم تا آمپول بی حسی اثر کنه دکتر چند تا پماد و شربت برات نوشت و داد دست بابایی تا بره بخره تا بابایی بیاد گفت که بچه رو بیارین و رو تخت بخوابونین و به من گفت که پاهاشو بگیر و ننه هم بالای سرت بود بعد جلوی من پرده کشید که نبینم اما من بهش گفتم که نمیترسم اونم گفت الن تمیزش میکنم موقع عمل میتونه ببینی نگو که داشت عمل میکرد و بخیه میزد بعد همه گفتن مبارکه خود دکتر پوشک زد بهت و برگشتیم خونه تو راه ننه هم شیرینی گرفت همین که رسیدیم خونه موقع جیش کردن یه جیغی زدی که نگو هر کاری کردم آروم نشدی تا اینکه یکم شربت دادم و خوابیدی بعد اون روز دیگه درد نداشتی و پسر خوبی بودی و مامانی رو زیاد اذیت نکردی .

مامانی فدات شه چند روزی خونه ننه موندیم بعد اومدیم خونه خودمون .

راستی باز برای ختنه ات دوباره برات کادو آوردن .هورا

قلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)