الوین ( elvin )الوین ( elvin )، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 10 روز سن داره

دل نوشته هایی برای پسر عزیزمان الوین

لباس آروین کوچولو

سلام عزیز دل مامانی چند تا عکس از اولین لباسای نازت که قراره تنت کنی رو برات میذارم تا بعدا خودت هم ببینی.               انشاا.. بعدا هم بقیه وسایلتو میذارم. به امید روزی که خرداد ماه این لباسا رو تنت ببینم . مامانی فدات شه . بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس ...
3 ارديبهشت 1392

سونوگرافی در هفته 32

در هفته 32 سونو دادم که به شرح ذیل میباشد: حاملگي با يك جنين زنده و متحرك و با ضربات قلبي منظم نمايان است. FHR= 147BMP قرار فعلا طولي و سر در وضعيت سفالیک است.رشد سونوگرافيك با معيارهاي FL=63, Hc= 289 , BPD= 76 و AC= 274 در حدود 5/31– 32 W ميباشد.جفت خلفي و متمایل به راست و G0/1 بوده حاشيه تحتاني آن تا INT.OS برابر با 24mm اندازه گيري شد..و ميزان مايع آمنيوتيك نرمال است. و AFI =115mm اندازه گیری شد.( Male ) EFW = 1854g
2 ارديبهشت 1392

امتحان دکترای بابایی

سلام عزيز دلم امروز هفته 27 تموم شد و وارد هفته 28 شدي اين روزا تكونات زياد شده همش ميخواي بيرون بياي. بابايي ديروز امتحان دكترا داد خودش كه ميگه با اينكه سخت بوده اما خوب داده منم براش خيلي دعا كردم انشاا.. تا تو بدنيا بياي بابايي دانشجوي دكترا ميشه من به همچين بابايي افتخار ميكنم ميخوام تو هم مثل بابايي زرنگ و باهوش باشي راستي ديروز به يه سيسموني سر زديم تخت و كمد هاي جالب بود اما نميدونم بابايي ميخره يا نه .  ماماني فدات شه به تغذيه ام خوب ميرسم تا تو بزرك و قوي بشي هر لحظه به يادتم و باهات حرف ميزنم واي الانم داري تكون ميخوري اي وروجك ماماني
8 اسفند 1391

هفته 24 بارداری

امروز با زن دايي رفته بودم برا خودم مانتو بارداري بخرم از قبل هم وقت دكتر هم داشتم ساعت 12 رفتيم مطب،دكتر معاينه ام كرد  واي فداي قلب نازت بشم صداشو شنيدم دلم ميخواست تو بغلم باشي ، بعد برام سونو نوشت تو سونو هم همه جيز نرمال بود ،يكي از دستات زير سرت بود دست ديكه اتو هم باز و بسته ميكردي اما صورتتو واضح نديدم الهي كه ماماني فدات بشه،وزنتو هم برسيدم 700 گرم بودي . راستي امروز دكتر با قاطعيت كفت بسره يه بسر ناز و تپل . بايد با بابايي يه اسم خوب برات بيدا كنيم.ماماني خيلي دلش ميخواد باهات حرف بزنه و تو وبلاگت بنوسم اما از بدشانسي كامبپیوتر مون خراب شده. از ته دل ميبوسمت
3 اسفند 1391

اضافه وزن

سلام عزيز دل ماماني از بدشانسي كامپیوتر خراب شده و برا همين نميتونم به وبلاگت سر بزنم و همه جي رو تعريف كنم. امروز با بابايي رفته بوديم بهداشت .خانم بهداشته فشارو وزنمو گرفت،من كه فكر نميكردم انقدر چاق بشم اما وزنم 62 بود يعني 4 كيلو اضافه شدم .برام آزمايش تيروييد و ادرار نوشت كه هفته بعد بايد برم.اين روز ا وقتي دراز ميكشم تكوناتو خيلي راحت احساس ميكنم . ماماني فدات شه همين كه با تكونات وجودتو بهم ثابت ميكني يه دنيا خوشحالم ميكني.پس به خاطر تو به تغذيه ام خوب ميرسم تا بزرگ و قوي بشي .الانم با گوشیم مینویسم سر فرصت همین که کامپیوتر درست شد تو وبلاگم اضافه میکنم ماماني و بابايي خيلي دوستت دارن ميبوسمت جان دلم ...
25 بهمن 1391

اولین کادو

سلام ني ني ماماني جون الان از خونه زن عمو شيوا جون ميام رفته بود مشهد من و بابايي هم رفته بوديم استقبالش اين چند مدت نتونستم برات حتي يه جوراب بخرم اما قسمتت اين بود كه اولين كادوت از مشهد بياد زن عموت برات يه بلوز شلوار ناز و كوچولو گرفته خيلي نازه انشاا.. قسمت خودش شه من براش كلي لباس بچگونه بخرم.   ...
3 بهمن 1391

سونوگرافی تو پایان ماه چهارم

عزيز گلم اينم مشخصاتت تو هفته 18 بارداريه سونوگرافي حاملگي حاملگي با يك جنين زنده و متحرك و با ضربات قلبي منظم نمايان است. FHR= 141BMP قرار فعلا طولي و سر در وضعيت بريچ است. رشد سونوگرافيك با معيارهاي FL=24 , Hc= 131 , BPD= 35 در حدود 5/16 – 17W ميباشد.جفت خلفي بوده حاشيه تحتاني آن تا مجاورت INT.OS برابر با 9mm اندازه گيري شد..( low lying) و ميزان مايع آمنيوتيك نرمال است.  ماماني فدات شه رفته رفته بزرگتر ميشي و ماهها داره تموم ميشه تا 5 ماهه ديگه مياي پيشم و بغلت ميكنم .
2 بهمن 1391

هفته 18 بارداری

سه شنبه وقت دكترم بود با بابايي رفتم مطب به دكي گفتم يكسري آزمايشات سلامت جنين هست ميخوام اونو برام بنويسي .اما دكي گفت اكثرا اين آزمايشات رو براي زوجهايي كه فاميل هستن و يا ناهنجاري  تو خانوادشون دارن مينويسيم براي شما لازم نيست.  منم زياد تاكيد نكردم فقط سونو معمولي نوشت تا وقت سونو ي من برسه يه ساعت منتظر مونديم تا اينكه رفتم تو همين كه رو تخت دراز كشيدم  قلبم شديدا ميزد و دل تو دل نداشتم همش استرس داشتم ،تا اينكه دكي سونو كرد واي ديدم داري اون تو تكون ميخوري اولش يه جوري شدم اما بعدش دلم آروم گرفت كه تو دلمي و داري تكون ميخوري همه چي نرمال بود اما باز پايين بودي و دكي گفت نسبت به ماه قبل بهتره . همين كه پرسيدم جنسيت ...
24 دی 1391

پایان هفته 17

سلام عزيز دلم فردا آخرين روز از پايان هفته 17هست . از چهارشنبه تا به امروز كه جمعه است خونه ننه بودم. خيلي خوش گذشت پسر دايي هات( باباك و اتابك ) و پسر عمه ات ( حامد ) از ديدنم خيلي خوشحال بودن.  چند وقت پيش هوس خوردن گوشت گنجشك كرده بودم كه هر كاري كرديم نتونستيم پيدا كنيم .اما ديروز دايي محبوبت چند تا آورد واي خيلي خوشمزه و خوش طمع بود برا من كه حرف نداشت هنوزم طعمش تو دهنمه .خيلي چسبيد. حتما تو هم از خوردنش لذت بردي. امروز بابايي بعد ناهار اومد دنبالم و بهم گفت كه ديگه زياد اينجا نمونم و اين چند روز خيلي تنهايي كشيدم .  بابايي خيلي دلتنگ من و تو بود . الان باهم خونه خودمونيم . مثل هميشه اون با كتابا مشغوله منم وبلاگمو ...
17 دی 1391