الوین ( elvin )الوین ( elvin )، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 13 روز سن داره

دل نوشته هایی برای پسر عزیزمان الوین

پايان نه ماهگي

سلام گل پسر عزيزم ديروز 11 اسفند ماه آخرين روز از نه ماهگيت بود .با بابايي بردم بهداشت البته قبلش باهم مدرسه رفته بوديم خانم بهداشته قد و وزن و دور سرت رو اندازه گرفت همه چيز نرمال بود. كامل 4 دست و پا ميري از همه چي ميگيري و ميايستي براي چند لحظه ميتوني ثابت رو پاهات بايستي بازيگوش شدي خوب غذا ميخوري هنوز دو تا دندون داري اما اين دوتا خيلي تيزن ماماني فدات شه همه عاشقت شدن و همه جا فقط تعريف توهست. ماماني اين كلاهم بردار تا خوب ببينمت   فدات بشم كه خودت از پله ميگري و ميايستي ماماني خوشگل شدم با اين موهاي پريشون خونه ننه همش مهر و تسبيح شو برميداشتي ...
14 اسفند 1392

شروع 10 ماهگي

سلام عزيز گلم  امروز 13 اسفند چهارمين سالگرد ازدواج  من و بابايي بود اما امسال متفاوت تر از سالهاي ديگه سه تايي با هم جشن گرفتيم . فداي تو بشم كه با اومدنت به زندگيمون اين حس قشنگ رو به ما دادي  هميشه و همه جا ميگم خدايا شكرت  الوين جونم دوستت دارم  امروز هم مثل هميشه با هم كلي بازي كرديم پرتاب كردن توپ رو هم يادگرفتي كلي ذوق ميكردي  اينم عكس امروزت  واي همش ميخواستم ازت عكس بگيرم اما توي وروجك فرار ميكردي       اينجا هم من خندوندمت تا بابايي عكس بگيره مثل قبل ديگه به دوربين نگاه نميكني از شدت خنده چشاتو هم بستي هههههههههههه ...
13 اسفند 1392

پايان هشت ماهگي

سلام گل پسر عزيزم 11 بهمن ماه هشت ماهت تموم شد اين چند روز نتونستم بيام برات از كارات بنويسم دو تا دندون داري  باي باي ميكني با مكعبها دس دس ميكني  4 دست و پا ميري دا  و بابا و ماما و بعضا بوا بوا ميگي بعضا با خوت حرف ميزني و صدا درمياري كه فقط خودت ميفهمي از مبل ميگيري و بلند ميشي  عاشق تيتراژ پيام بازرگاني و اخباري كاتونهاي آهنگ دار و اسياب به چرخي كه مامان تو بارداري نگاه ميكرد رو خيلي دوس داري از پله بالا ميري سرتو تكون ميدي و برا خودت لالايي ميگي ساعت خواب شبت تنظيم شده اكثرا 10/5 ميخوابي از غذا خوردنت چه بگم كه هر چي ميدم نه نميگي انواع سوپ  انواع پوره و كمپوت و آبميوه  ...
15 بهمن 1392

اولين دندون

       چند شبي بود كه الوين بي تابي ميكرد و گريه ميكرد يكم شك كردم كه نكنه داره دندون در مياره  تا اينكه متوجه يه سفيدي كوچولو رو لثه اش شدم و دس زدم ديدم آره دندونشه  .الوين جونم 18 دي ماه اولين دندونش ديده شد.   بي تابي در اوردن دندون از يه طرف سرما خوردنش از طرف ديگه بد جوري اذيتش ميكنه فداش بشم .يه هفته بعدش دنون دومي هم ديده شد . خوب غذا ميخوره سوپ و انواع پوره و كمپوت و زرده تخم مرغ هم ميدم تازگيا بيسكويت مادر هم ميخوره به هيچ غذايي تا حالا نه نگفته.    فداش بشم اينم چند تا عكس      ...
3 بهمن 1392

پايان هفت ماهگي

سلام عزيز دلم چند روزيه كه وارد 8 ماه شدي و چند هفته است كه سينه خيز ميري البته با يه دست و با سرعت نور . همش بايد مواظبت باشم تا اتفاقي برات نيفته. دادا و بابا و ماما رو خيلي واضح ميگي فداي ماما گفتنت بشم . رفته رفته خوشگلتر ميشي هر جا ميريم همه ازت تعريف ميكنن  با اينكه من اسفند دود نميكنم اما همه برات اسفند دودو ميكنن تا چشم نخوري  ماماني قربونت بره .بازم از افراد غريبه ميترسي  غذاتو هم خوب ميخوري اين ماه هم خوب وزن گرفته بودي اما نسبت به ماه هاي قبل كم بود آخه جنب و جوش تر شدي يه جا آروم و قرار نداري  يا سينه خيز ميري يا تو روروكي . الوين جونم دوستت دارم بوسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسسس ...
14 دی 1392

شب يلدا

امشب اولين شب يلدايي كه با پسرمان الوين جون كنار هم هستيم  فدات بشم عزيزم امشب كلي با هندونه بازي كردي      چند روزيه كه يكم 4 دست و پا ميري كلمه دادا رو زياد ميگي عاشق شعر و موسيقي شدي  ارتباط كنترل رو با تي وي ميدوني و كلي كاراي ديگه. ...
30 آذر 1392

الوين

الوين بعد خوردن سوپ   الوين تو بغل بابابزرگش با نتيجه ي بابابزرگ( باباي بابات )     ...
21 آذر 1392

اولين برف پاييزي

سلام الوين جون مامان چند روزي بود كه دماغت كيپ و سرفه ميكردي برا همين امروز با بابايي تو اولين برف پاييزي برديم دكتر اومدني هم تو حياط بابابزرگ چند تا عكس انداختيم ...
21 آذر 1392